طبق تعریف فرهنگ فارسی دکتر معین، خوشبین کسی است که به نظر نیک در امور مینگرد و جهان آفرینش را سرشار از لطف و صفا میبیند؛ و بدبین آن است که جهان را آکنده از یأس، حرمان و بدبختی میداند. در نگاه نخست، این دو واژه در تضادی کامل با یکدیگر قرار دارند. اما تجربهی زیستهی من نشان میدهد که بدبینی همیشه به معنای انفعال و ناامیدی نیست؛ گاه میتواند شکلی پنهان از مسئولیتپذیری و حتی امید باشد.
از نگاه من، بدبینی یعنی باور به این واقعیت که شرایط همیشه میتواند از آنچه هست، بدتر شود. این نگاه، اگرچه تلخ به نظر میرسد، اما در دل خود یک پیام روشن دارد: باید جلوی بدتر شدن را گرفت. درست در همین نقطه است که بدبینی به شکلی تضادگونه به نوعی خوشبینی فعال تبدیل میشود. خوشبینیای که نه بر پایهی خیال آسودگی، بلکه بر پایهی هشدار، آگاهی و کنش شکل گرفته است.
این مسئله وقتی به وضعیت محیط زیست جهان پیوند میخورد، معنای عینیتری پیدا میکند. گزارشهای مکرر نهادهایی مانند برنامه محیط زیست سازمان ملل، سازمان بهداشت جهانی (WHO)، سازمان غذا و کشاورزی ملل متحد (FAO) و بانک جهانی نشان میدهند که جهان با بحرانی چندلایه روبهروست: بحران آب، بحران تغییر اقلیم، آلودگی هوا، تخریب خاک و نابودی تنوع زیستی. این بحرانها دیگر سناریوهای آینده نیستند؛ آنها واقعیت اکنوناند.
در ایران نیز، بحرانهایی مانند کمآبی، خشکشدن تالابها، فرونشست زمین، آلودگی شدید هوا در کلانشهرها و کاهش منابع طبیعی به بخشی از زندگی روزمره تبدیل شدهاند. از نگاه یک فعال محیط زیست، بدبین بودن یعنی دقیق دیدن همین روندها و باور داشتن به این واقعیت که اگر همین مسیر ادامه یابد، فردا میتواند از امروز هم غیرقابلتحملتر باشد. این بدبینی نه از جنس ناامیدی، بلکه از جنس هشدار است؛ هشداری که میگوید هنوز زمان برای جلوگیری از فاجعه باقی است، اگر نخواهیم که کاملاً از آن عبور کنیم.
طبق برآوردهای سازمان بهداشت جهانی، میلیونها نفر در جهان سالانه به دلیل آلودگی هوا جان خود را از دست میدهند؛ و بنا بر گزارشهای بانک جهانی، تخریب محیط زیست به یکی از جدیترین تهدیدهای توسعه پایدار، امنیت غذایی و رفاه انسانی تبدیل شده است. این آمارها بهروشنی نشان میدهد که بدتر شدن، یک تصور ذهنی نیست؛ یک روند واقعی و قابل اندازهگیری است.
اما درست در دل همین واقعبینی تلخ، جایی برای امید وجود دارد. امید به این معنا که هنوز میتوان سرعت تخریب را کاهش داد. هنوز میتوان با اصلاح سیاستها، تغییر الگوهای مصرف و مشارکت عمومی، مسیر را اندکی تغییر داد. راهحلها هرچند بدون تصمیمهای کلان و سیاستگذاریهای مؤثر ممکن نیست، اما تنها در سطح دولتها و نهادها نیز متوقف نمیماند. بخش بزرگی از حل بحران، به مسئولیتهای فردی ما گره خورده است:
کمکردن مصرف آب، پرهیز از اسراف انرژی، کاهش تولید زباله، استفاده کمتر از خودروهای شخصی، مطالبهگری آگاهانه، و مهمتر از همه، افزایش آگاهی خود و اطرافیان.
هر فرد، هرچند کوچک، میتواند بخشی از زنجیرهی نجات باشد یا حلقهای از زنجیرهی تخریب. بدبینی آگاهانه به ما یادآوری میکند که اگر بیتفاوت بمانیم، وضعیت نهتنها بهتر نخواهد شد، بلکه بهطور قطع بدتر میشود. و همین آگاهی، بذر یک خوشبینی مسئولانه را در دل ما میکارد: خوشبینیای که بر پایهی عمل شکل میگیرد، نه بر توهم.
شاید امروز بیش از هر زمان دیگری، نه به خوشبینی سادهدلانه نیاز داریم و نه به بدبینی فلجکننده؛ بلکه به بدبینی واقعگرایی که ما را به کنش وادارد. بدبینیای که به ما بگوید اگر نجنبیم، جهان گرمتر، هوا آلودهتر، آب کمتر و زیست انسانی دشوارتر خواهد شد. و درست در همین بدبینی است که امیدی جدی، ویرانناشدنی و عملگرا متولد میشود.

.gif)
.gif)






0 دیدگاه