لمون نصف شب نامه ی طنز و کاریکاتور شمال وقف عام و خاص ش سال پنجم شماره ی 13 چهارشنبه 9 آبان 3041 بها حالا نه که پول قبلیا رو حساب کردی سر شلمون شفته یعنی سیده فاطمه حسینی می خواهید بگویید برنجی که با آب زیاد پخته شده آره حتما نه این نیست مگر شفته دیگری هم داریم این بار بله در مازندران شفته به کسی می گویند که با اینکه می داند کاری که می کند چه عواقبی مثل کاری که صهیونیست ها دارد باز هم آن را انجام می دهد مثلا انجام دادند کدامش همین جدیده که فقط موشک هایشان آمدند ایران اما آن ها خودشان را نجس کردند دیگر شاید فکر کنید این کار شفتگی نیست و شیفتگی است یعنی آن ها چون مردم ایران را دوست دارند و نمی خواستند به مردم کشور ما آسیب بزنند انقدر سبک فقط نزدیک صد عدد موشک پرتاپ کردند و باز هم فقط مرا کز نظامی را زدند در جواب باید بگویم نخیررر آن ها نه تنها شفته هستند بلکه شفته سگ هستند شفته سگ درجه بالاتری از شفتگی است و به آن هایی که از عقل خود استفاده نمی کنند نمی گویند بلکه به کسانی می گویند که عقلی در کله اصلا پوکشان ندارند ا گر عقل داشتند که می فهمیدند نباید پایشان را از گلیمشان درازتر نموده و با دم شیر بازی کنند البته ا گر عقلی داشتند هم دیگر فایده ای نداشت برای یاد گرفتن شنا دیگر خیلی دیر شده ی سین ح هرا ه ز طم فا ده سی 2 سجاد گیل پور رئیس کمیسیون بودجه و محاسبات مجلس شورای اسلامی مجلس و کمیسیون تلفیق و خود دولت و شخص رئیس جمهور به دنبال گرانی بنزین نیستند شلمون پس حتما اونی که روز تحویل لایحه بودجه ۴۰۴۱ از بنزین ۰۰۰۸ تومنی می گفت عمه بروسلی بود آقا از کنفدراسیون فوتبال آسیا زنگ زدن گفتن نمی شه بازی هاتون رو داخل ایران میزبانی کنید چه غلطا واس چی چون با اسرائیل درافتادیم بهونه گرفتن از نوع بنی اسرائیلی یعنی باید بریم یه کشور دیگه مثل اینکه مجبوریم ایراد نداره یه جایی هست قبلا تبعیدی هامون رو می فرستادیم الآن اون جا رو آباد کردیم برای همین کارا می ر یم همون جا بازی می ذاریم ورزشگاهو هم ایرانیا پر می کنن قشنگ حس و حال خونه داره کجاست قربان زنگ بزن کنفدراسیون بگو حالا که اینجوریه همه ی بازی های ما امارات برگزار می شه و تمام میلاد منتظری سید محمدصادق پورمرشد ارمغان های مارکوپولو هالویین سید محمدصادق پورمرشد پادشاه مارکو بگو برایمان از سفرت چه به ارمغان آورده ای مارکو کدو قربان مقادیر زیادی کدوی تنبل با خود آورده ایم پادشاه این همه هزینه ی سفرتان نکرده بودم که به جای سنگ های زینتی و قیمتی با کدو نزد ما بازگردید سریع بگو ماجرای این ها چیست مارکو قربان سوغاتی های ارزنده ای که درخور باشد همه را راهزنان از ما ربودند ولی داستان این کدوها ارمغان به یادماندنی ای از این سفر خواهد بود پادشاه بگو ببینیم آن چیست امیدوارم که عذرت مقبول افتد مارکو یک مراسم باشکوه به نام هالویین پادشاه چه نام عجیبی چگونه این رسم را یافتی مارکو در اواخر زمستان به دیاری سرسبز رسیدیم که همگان در حال جشن و سرور بودند خانواده ها گرد آتش بودند و از روی آن می پریدند و در کوچه ها با قاشق بر روی ظرفی می زدند و در خانه ها می رفتند و عیدانه طلب می کردند انی رفتیم که برای ادامه ی راه آذوقه بگیریم یکی از ما که به ما نیز به دک سختی زبان آنان را می دانست از فروشنده ی پیر دکان درباره ی این مراسم و نامش پرسید که جواب درستی نیافت هنگام پرداخت هزینه ی آذوقه پیرمرد بیان داشت قابلی ندارد دوست مترجم ما گفت این حرف بدین معناست که لازم نیست هزینه اش را پرداخت کنیم ما نیز خوشحال از این رسم و رسوم جالب از دکان بیرون رفته و قصد ادامه ی سفر داشتیم که فروشنده به سرعت بیرون آمد و گفت هالویین البته هر چه دور می شدیم پیرمرد و دیگر کاسبان به سمت ما کدو تنبل هایی پرتاب می کردند که اصابت آن ها به ما حسابی خونین و مجروحمان نمود که جزوی از مراسم بدرقه بوده ولی مهم این است که بالأخره متوجه احتمالا شدیم که اسم این مراسم بزرگ هالویین است حال ما هم می توانیم برگزاری این مراسم را رواج دهیم ولی برای آسیب کمتر قسمت کدو تنبل ها را انجام ندهیم قسمت کدو تنبل ها را بسیار پسندیدم مراسم هر چه پادشاه نه اتفاقا خونین تر کیف و حالش بیشتر ا کنون نیز برای آموزش و همچنین درس عبرت مردم ابتدا خودتان با گاری از کوچه های شهر رد شوید تا ما به سمت شما کدو پرتاب کنیم تا از این به بعد که این مراسم هالووین را برگزار کردیم بفهمید که از سفر باید سوغاتی بیاورید نه کدو مارکو قربان عفو کنید ولی اسم مراسم هالویین بود پادشاه وقتی وسط میدان شهر کدو به فرق سرت اصابت کرد می فهمی که مراسمی که ما برگزار می کنیم نامش را من انتخاب می کنم و همین است که هست ریحانه کارگری 3 تیر چیست بله چیزی که از کمان شلیک می شود تیر است ولی این تیر اون تیر نیست تیر تفنگ خیر این هم که شبیه همان تیر کمان است گفتیم که منظورمان آن نیست تیرماه ماه اول تابستان بله تیرماهش درست است ولی ماه اول تابستانش خیر یعنی چی آیا تیرماه دیگری داریم بله خب معلوم است که داریم ا گر به جای خارجکی تر شدن مازندرانی تر شده بودید می دانستید در مازندران تیرماهی داریم که با تیرماه تابستان فرق دارد همان طور که می دانید و شاید هم نمی دانید تقویمی هست همزمان به نام تقویم تبری که در آن اواخر مهر ماه شمسی و تقریبا با آبان تیرماه تبری از راه می رسد حال باید ببینیم چرا تیرماه تبری تیرماه تبری نام گرفته باز هم اجازه می دهم شما پاسخ بدهید هرچه باشد مردم سالاری در خون شلمونیان است چون تیرانداز بوده اند بله در مازندران تیراندازهای خوبی داریم نشانه اش هم کله های گوزن ها و قوچ های بیچاره ایست که در اتاق های نشیمن مازنی ها آویزان است ولی خب دلیلش این نیست چون تبر داشته اند چه ربطی داشت الآن فکر نمی کنید سواد هم تبر یک نقطه کمتر از تیر دارد حتما دانشجو دانش آموز دانش آموخته یا لااقل دارید حتما دانش دوست هم هستید درست است که اینجا تبرستان است و ما برای خودمان تبردار هستیم و ادعاهایی هم به جاست ولی خب عقل می گوید دلیل داریم که کاملا نام گذاری تیرماه نمی شود تبر باشد استاد بگذارید خودم بگویم می ترسم به مغزتان زیاد فشار اصلا آورده و اذیت شوید آرش را که می شناسید کدام آرش مگر چندتا آرش داریم که از مازندران تیری را از کمانش پرتاب کرد تا مرز ایران و توران را مشخص کند و جانش را در این راه گذاشت آفرین فقط یکی چه ربطی داشت خب ربطش اینجا بود که آرش در همین ماه تیر را از کمانش به سمت مرز توران پرتاب کرد دیگر راستی در شب سیزدهم تیرماه که به تیرماه سیزده شو معروف است جشن های خاصی گرفته می شود که در این مقال نمی گنجد خودتان بروید تحقیق کنید پایان فرهنگ واژگان طبری تیر سیده فاطمه حسینی شلمون منبع تولید محتوای طنز در شمال کشور RINOOMLAHSWWW از شلمون راضی هستین پیشنهادی دارین خدااااای نکرده انتقاد دارین سایت شلمون پل ارتباطی ما با شماست صاحب امتیاز و مدیرمسئول سید محمدجواد طاهری کاری از کارگروه طنزستان طبرستان با تشکر از امیرمحمد قربان نیا و علی رجبیان رژیم غذایی سید علی رضا مهدوی زاده به به می بینم که وزنتو کم کردی رژیم گرفتی من نه کی گفته اینو واسه خاطر اون شنیده بودم که ناراحتی قلبی داری حتما رژیم گرفتی عادت غذا خوردنم عوض نشده نه اصلا مگه تو نبودی که به خاطر بیهوشی تو بیمارستان شیبا بستری شدی من ناراحتی قلبی ندارم اینو تو کله ی پوکت فرو کن پس چه مرگته که جمع و جورتر شدی بابا من همه ش دارم می دوئم روزی شصت بار با صدای آژیر به سمت مخفیگاه فرار می کنم از این مخفیگاه به اون مخفیگاه چاره ای ندارم یک ابرقهرمان کشف نشده مرد بادخورکی حسن سروز تو حیاطمون بودم که دیدم یه بادخورک یک نوع پرنده شبیه پرستو افتاده یه گوشه رفتم ورش دارم که پنجه شو تا فیهاخالدون فرو کرد تو دستم الآنم فکر می کنم توانایی های این پرنده به من منتقل شده چون عین خودش رفتار می کنم به این شکل که یه گوشه دراز می کشم و به بقیه نگاه می کنم نه که نخوام پرواز کنم منتها بادخورک ها این طوری ان که نمی تونن از زمین بپرن و باید از ارتفاع بالا شروع به پرواز کنن البته مادرم می گه چرت و پرت نگو بچه تو از اولشم همینجور دوس داشتی بقیه حمالیتو بکنن بخشکی ا گه اینجا آمریکا بود تا الآن شیش مدل فیلم و سریال ابرقهرمانی ازم می ساختن ولی چه بکنم که اینجا خاورمیانه نفرین شده ست و من هر شبو باید با ترس این سپری کنم که پدرم ممکنه بخواد پرواز کردن منو با هل دادنم از پشت بوم امتحان کنه میرعماد الحسنی دفتر طنز حوزه هـــــــــنری ود برای عموم آزاد است ور riznateratfadwww لطفا با ضمه خوانده شود